ما بحث خود را در مورد دوره مورد بررسی با یک مشکل خاص در رابطه با تعدادی فرش – متعلق به آن دوره و امروزی که در مساجد و زیارتگاههای خاصی در ترکیه نگهداری میشوند – آغاز میکنیم که درست یا نادرست، اینگونه توصیف شدهاند.
مایه تاسف است که هیچ تلاش جسورانه ای برای اصلاح این توصیف صورت نگرفته است.
در حالی که قابل ذکر است که اکثر طرح های فرش نگین ممتاز مشهد همان دوره از این نوع هستند.
بنابراین، یکی از وظایف ما در تحقیق حاضر این است که روشن کنیم چیزی به نام «طرح سلجوقی» وجود ندارد، که طرح هایی که به این نام خوانده می شود در سراسر خاک ایران (از جمله آذربایجان)، قفقاز، رایج بوده است.
و آسیای صغیر، و شباهت طرحهای آسیای صغیر دورههای بعد با چند طرح قدیمیتر، در واقع به این دلیل است که در آسیای صغیر، طرحها تنها تحت تأثیر تغییرات گستردهای که در هنرهای ایرانی در دوره تیموری رخ داد، اندک بود.
دوره تحت پوشش این پژوهش شاهد تعداد زیادی مکتب در نقاشی بود که تأثیر بسزایی بر طرحهای فرش ایرانی، بهویژه در اواخر این دوره داشت.
قرن پانزدهم از این نظر حساس است زیرا تغییر عمیق در طرح فرش ایرانی – جایگزینی هندسی با منحنی – در آن قرن رخ داد.
این دگرگونی، همانطور که بعداً خواهیم دید، به طور ناگهانی معرفی نشد، بلکه به تدریج در مراحل حساب شده به وجود آمد تا از هرگونه سرخوردگی یا برخورد با سنتهای رایج قالیبافی در آن زمان جلوگیری شود.
اگرچه طرحهای جدید بدون شک تأثیر قابلتوجهی بر تکنیکهای قالی بافی داشتهاند، جای تأسف است که دانش ما در مورد چنین تأثیری بسیار محدود است، زیرا هیچ نمونه یا قطعهای معتبر از قرن 15 یا اوایل قرن 16 وجود ندارد که امکان مطالعه ساختار را فراهم کند.
از فرش های آن زمان یکی دو قطعه باقی مانده به احتمال زیاد از دوران تیموری متعلق به زمانی است که طرح های منحنی کاملاً توسعه یافته و هر گونه تغییر لازم در فنون بافندگی باید رخ داده باشد.